۱۹ تیر ۱۳۸۹

نقد یک نظر


هر گاه که با فعالین حقوق کودک درباره ی نگاه خیریه ای انها به "کار کودک" بحث میکنیم؛بسیاریشان خود را پشت لفاظیهای عجیب و غریب مدرن مخفی میکنند. خوبی منابع ومصاحبه هایی که به صورت مکتوب ارائه میشوند در این است که نویسنده یا مصاحبه کننده نمیتواند با لفاظی و سفسطه گری از زیر گفته های خویش فرار کندو به خواننده این اجازه را میدهد که با استناد به آن؛ نگاه موجود را نقد وبه نوعی نویسنده ی آنرا با خودش مواجه نماید!!
در بخش اخبار بولتن شماره ی 4 جمعیت دفاع از کودکان کار وخیابان به نقل از ایلنا ؛مصاحبه ای از خانم مریم پناهی؛از اعضای کانون فرهنگی-حمایتی کودکان کار به چاپ رسیده است که با استناد به آن نقطه ی عظیمت نگاه ایشان رادر پرداختن به موضوع کودکان زباله گرد پی خواهیم گرفت.

خانم پناهی در ابتدای مصاحبه خواستار تغییر عنوان "کودکان زباله دزد و زباله گرد" از روی کودکان کار این حوزه و حذف این عناوین از محاورات روزانه ی مردم شده اند.البته ایشان عنوان "کودکان بازیافتی"رانیز به جای زباله دزد پیشنهاد میکنند اما به اینکه این حذف چگونه باید صورت بپذیرد اشاره ای نمی کنند.مثلا با حذف و دستگیری این کودکان؟با فرهنگ سازی؟ با ایجاد کمپین چند میلیون امضایی؟ بهتر است کمی سوال و به عبارتی راهکار ارائه شده را پیش ببریم تابه عمق!!راهکار ایشان پی ببریم.!!
مثلا اگر با تلاش شبانه روزی فعالین خستگی ناپذیرحقوق کودکان در یک صبح زیبا ناگهان متوجه شویم که اکثریت قریب به اتفاق جامعه این کودکان را؛"مهندسین زباله"ویا ,"عزیزان بازیافتی"مینامند؛در واقعیت زندگی و کار آنان چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ این تغییر در ادبیات چه ما به ازای عینی در زندگی این بخش از کودکان کارگر دارد؟
ایشان عامدانه واگر خوشبینانه بنگریم نا آگاهانه "حساس سازی "نگاه جامعه به زشتیِ کارکشیدن از کودکان را به تغییر ادبیات آن تقلیل میدهند! نوعی نگاه عارفانه !!!
البته در این میان شاید برخی معتقد باشند که این تغییر نام از سوی جامعه نوعی حساس سازی ست. اما مساله ی حساس سازی باید برای تغییر وضعیت مادی زندگی این کودکان صورت پذیرد ونه تغییر نام آن!!
این بیش از آنکه "حساس سازی "باشد در واقع نوعی "حساسیت سازی"ست. این حل کردن موضوع از واقعیت جاری زندگی نیست؛نوعی زیبا سازی ادبی ست؛نوعی مبلمان ادبی.
(نگاه خیریه ای تز سوم ؛نادر طالبی:...سازمان خیریه با هرز دادن پتانسیل تغییر؛هم سوژه ها وهم ابژه های کنش خیریه ای را از دگرگون ساختن "پایه های نظم اقتصادی"دور میسازد)و در این موردمشخص یعنی: دادن آدرس غلط و سازمان دادن نیروهای اجتماعی برای تغییر چه چیزی؟؟ یک اسم!!!

مساله دوم نگرانی ایشان؛نداشتن دستکش؛دهان بند!!!(البته احتمالا منظور ایشان ماسک بوده اما به طور اتفاقی این نام بسیار با مسمی از کار درآمده وضمناکمی از تلاش ایشان را در تغییر واژه ها اجرایی کرده)و فرم مخصوص این بچه هاست.
اینجا دیگر مزخرفات انسان دوستانه از نوع خیریه ای به اوج خود میرسد!
ایشان نه تنها خواستار لغو کار کودک نیست؛که خواهان دادن دستکش ؛ دهان بند واز همه فاجعه بارتر فرم مخصوص به آنهاست.نوعی زباله گردی بهداشتی!!!باید دید نظر ایشان درباره یک سرود صبحگاهی دسته جمعی توسط این کودکان چیست؟آیا به راستی این طنز تلخ تاریخ نیست؟!
این تجربه توسط دوستان هم مسلک ایشان بسیار پیش از این در هندوستان؛برزیل و سایر نقاط جهان انجام شده است.در واقع این پاسخ به مساله نیست!حتی پاسخ ندادن به آن هم نیست!! این پاسخ اشتباه ونا کجا آبادی دادن به مساله است!!!

در جایی ایشان کار بازیافت را کثیف ترین نوع کار کودک معرفی میکنند.احتمالا ایشان آنرا به لحاظ بهداشتی و ظاهری مد نظر قرار داده اند؛چرا که مثلا کودکانی که در پورنوگرافی و سکس مورد آزار قرار میگیرند؛کار تمیزی دارند؟ مثلا اینکه مشتریان آنها چه نوع ادکلنی مصرف میکنند ویا مارک لباسشان چیست ویا اینکه آنها در کدام هتل یا کارگاه مورد تجاوز قرار میگیرند کار آنها را تمیزتر یا کثیف تر میکند؟؟
احتمالا راهکار ایشان برای این کودکان ارائه کاندوم با اسانس مثلا موز به آنها ست!!.نوعی بهداشتی سازی سکسی -عاطفی!!

ایشان در ادامه به نیابت از انجمنهای حمایتی کودکان حرف"همیشگی" آنها را یاد آوری میکنند: "اگر چه نمی توان با کار کودک مبارزه کرد و آنرا به صفر رساند اما...باید کاری کرد تا ضررهای ناشی از شغل به حد اقل رسیده و آنها را از حق کودکی محروم نکرد"
حرف همیشگی چه کسانی؟؟؟ بگذریم.
اینکه نمیتوان با کار کودک مبارزه کرد و آنرا به صفر رساند؛در واقع نوعی نگاه کمی به کار کودک است!!
کار کودک سه متر است و نمیتوان آنرا به صفر کاهش داد؛پس باید سعی کرد تا آنرا به دو متر و در صورت امکان وبا یاری دولت و جامعه به یک مترو هفتادو پنج سانتی متر کاهش داد!! حالا شما میتوانید به جای این متر؛ساعا ت طولانی کارکودکان؛شدت کارشان؛آسیبهای ناشی از آن و مسایلی از این دست را بگذارید.
نداشتن یک نگاه ریشه ای و عدم شناخت بنیادین ونا آگاهی از ضرورتهای اقتصادی کار کودک به چنین راهکارها و گفتمانهای پر طمطراقی می انجامد.
کار کودکان بخشی از سیستم موجود است. اقتصاد علم اخلاق نیست.در نظم موجود اقتصاد علم کسب حد اکثر سود و بهره کشی انسان از انسان است.کافیست مقداری به ویژگیهای کار کودکان مثل ارزانی آن بیشتر فکر کنیم. لازم نیست آدام اسمیت باشید تا پاسخ را بیابید!!
کار کودک بخشی از سیستم موجود است! اگر سیستم موجودرا غیر قابل تغییر بدانیم؛بله این موضوع به یک"معضل" تقلیل یافته و فاقد راهکار قطعی خواهد بود. اما آیا سیستم دیگری وجود ندارد؟ آیا انسان خردمند عصر پسا مدرن عاجز از ایجاد روشی زیستی ست که کار کودک ضرورت اقتصادی آن نباشد؟؟
در پایان این عضو انجمن حمایتی کودکان کار راهکار آخر و فاجعه بارتری از قبل ارائه میکند:
-توانایی سنجی علمی میان کودکان زباله گرد؛درجه بندی آنان؛کشف افراد مستعد بین آنهاو سپس برنامه ریزی آموزشی برای آنها با کمک شهرداری!!
وای به حال کودکان زباله گرد بی استعداد!!!وای به حال کودکانی که چنین مدافعانی دارند!
اینکه آموزش و پرورش کجای این داستان است به کنار؛ حق تحصیل اجباری ورایگان همه کودکان کجای ذهن این فعال حقوق کودک جای دارد؟؟

صدایی که از گلوی فعالین حقوق کودک خارج میشود؛صدای کودک است ؛صدای کودک کار.صدای همان کودکی که بنا به قول خود خانم پناهی"دو پا درهوا درون مخزن زباله" دست و پا میزند. کوتاه آمدن از موضع ضد کار کودک؛خیانت به کودکان کارگر اعم از با استعداد و بی استعداد است.

۳ نظر:

  1. مثلا اگر با تلاش شبانه روزی فعالین خستگی ناپذیرحقوق کودکان در یک صبح زیبا ناگهان متوجه شویم که اکثریت قریب به اتفاق جامعه این کودکان را؛"مهندسین زباله"ویا ,"عزیزان بازیافتی"مینامند؛در واقعیت زندگی و کار آنان چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

    من اینو خونده بودم ولی دلم نیومد دوباره نگم این صبح زیبا شاهکار بود :)

    پاسخحذف
  2. اون جمله کاندوم با اسانس موز رو که خوندم سرم تير کشيد چشام سياهی رفت. خيلی زننده بود...طنزی بود که از تلخی گذشته بود واقعا رنجم داد. البته اين جمله دقيقا منعکس کننده ديدگاه خانم پناهی بود و تو اين ديدگاه رو خيلی مشمئزکننده و عريان به رخ ما کشيدی که کار خوبی هم کردی. کلا دوست داشتم اين متن رو.
    يک پيشنهاد: از علامت تعجب و سوال فقط يک دونه استفاده کنی بهتر نيست؟ 2 يا 3 تا علامت تعجب جمله رو تعجب آورتر نمی کنه

    پاسخحذف
  3. راستی تاریخ وبلاگت مشکل داره محمد

    پاسخحذف